سرای خاموشان



دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس | غزل حافظ

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده‌ام بی سر و سامان که مپرس


کس به امید وفا ترک دل و دین مکناد
که چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس


به یکی جرعه که آزار کسش در پی نیست
زحمتی می‌کشم از مردم نادان که مپرس


زاهد از ما به سلامت بگذر کاین می لعل
دل و دین می‌برد از دست بدان سان که مپرس


گفت‌وگوهاست در این راه که جان بگدازد
هر کسی عربده‌ای این که مبین آن که مپرس


پارسایی و سلامت هوسم بود ولی
شیوه‌ای می‌کند آن نرگس فتان که مپرس


گفتم از گوی فلک صورت حالی پرسم
گفت آن می‌کشم اندر خم چوگان که مپرس


گفتمش زلف به خون که شکستی گفتا
حافظ این قصه دراز است به قرآن که مپرس


نقاشی: "ماهِِ فانوس دریایی" از دنیا لیلی

دوش چه خورده‌ای دلا راست بگو نهان مکن | مولانا

دوش چه خورده‌ای دلا راست بگو نهان مکن
چون خمشان بی‌گنه روی بر آسمان مکن

باده‌ی خاص خورده‌ای نقل خلاص خورده‌ای
بوی شراب می‌زند خربزه در دهان مکن

روز الست جان تو خورد می‌ای ز خوان تو
خواجه‌ی لامکان تویی بندگی مکان مکن

مولانا
نقاشی: مارِک روزیک


مطالب بیشتر را می توانید در کانال تلگرامی لامکان دنبال کنید.

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کسب درآمد اینترنتی در منزل با موبایل و کامپیوتر Movies, Chocolate and Hot Tea مقالات علمی مرجع اطلاعات وب welcome to the amazing melody world کمیته بازی ها و ورزش های الکترونیک شهرستان بابلسر ♥لحظه هاتو خوشبو کن♥ بیوگرافی افشین امانی فواید نماز خواندن از کودکی زندگی سالم